کتاب «دختر برفی» نوشته ایووین آیوی است که زهرا تابشیان آن را ترجمه کرده است. این کتاب یکی از جلدهای مجموعه چشم و چراغ است.
داستان کتاب در رابطه با دختری است از آدم برفی، که فرزند یک زوج پیر می شود. دختر که دارای چهره زیبایی است رفته رفته بزرگ می شود و بالاخره عشقی بین او و پسری شکل می گیرد. روایت عشق تراژیک آن ها این کتاب را به یکی از بهترین آثار ادبی دنیا تبدیل کرده است.
چاپ اول این کتاب در سال 1397 توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.
برشی از کتاب:
میبل میدانست که آنجا سکوت خواهد داشت، چیزی که همیشه آرزوی داشتنش را میکرد. نه جیک و پیک بچگانهای، نه گریه و زاری کودکانهای، نه سر و صدای بچههای همسایه که بازیکنان و جیغ زنان جلوی خانهشان بدو بدو کنند و نه رد پاهای کوچکشان روی پلههای چوبی که در اثر سالها رفت و آمد ساییده شده بود و نه تلق تولوق و ور و وور اسباب بازیها کف آشپزخانه. همه آن صداهایی که حس افسوس و ناکامی به او میداد را پشت سر گذاشت، در ازایش سکوت داشت.
تصور میکرد در سکوت طبیعت وحشی آلاسکا، در بارش برفهای شبانه، فضایی آکنده از سکوت، آرامشش را به دست خواهد آورد، ولی این طور نشد. کف چوبی خانهشان را که رفت و روب میکرد، صدای خش خش گوشخراش جارو، مثل نیشتر به قلبش فرو میرفت. ظرف که میشست بشقابها و کاسهها جوری به هم میخوردند که انگاری خرد میشوند. تنها صدایی که دخالتی در ایجادش نداشت، صدای “کاو، کاوووو” بود که از بیرون خانه میآمد. میبل آب کهنه ظرفشویی را گرفت و به بیرون نگاه کرد. همزمان کلاغ سیاهی پر زنان از شاخه خشک درخت غان به شاخه درخت دیگری پرید. بچهها روی برگهای خشک پاییزی دنبال هم نمیدویدند و همدیگر را صدا نمیکردند. حتی بچهای تنها، روی تاب.
دلیلش آن بود که با دو نفر از همکاران خود روبرو شده بود. دو کارمند جوان از همان بخشی که او در آنجا کار میکرد. به نظر آقای گولیاد کین چنین آمد که آنها به سهم خود از اینکه بدینسان به او برخورده بودند کاملاً دستپاچه شدهاند، و حتی یکی از آنها با انگشت به او اشاره کرد. چنین به نظر آمد که دیگری او را بلندبلند به نام صدا زد، که البته چنین عملی در خیابان ناشایسته بود . قهرمان ما خود را پنهان ساخت و پاسخ نداد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.