کتاب «عقاید یک دلقک» نوشته هاینریش بل است که سارنگ ملکوتی آن را به زبان فارسی ترجمه کرده است. گفتنی است سارنگ ملکوتی این کتاب را از متن آلمانی آن ترجمه کرده است.
داستان کتاب در رابطه با دلقکی است که پس از شکست در زندگی عاطفی خود رو به الکل می آورد. پس از افتضاحی که در یکی از نمایش هایش به بار می آورد به محل زندگی خود رفته و روزها را به مرور خاطرات خود می گذراند.
چاپ ششم کتاب حاضر در سال 1398 توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
برشی از کتاب:
زمانی که وارد شهر بُن شدم، هوا تاریک شده بود. سعی کردم ورودم به صورت همیشگی نباشد، یعنی چنان به چشم نیاید که در رفت و آمدهای پنج سالهام شکل گرفته بود: پایین آمدن از پلههای ایستگاه راهآهن، بالا رفتن از پلکان، بر زمین نهادن ساک سفر، بلیت را از جیب به در آوردن، دوباره ساک را به دستگرفتن، تحویل دادن بلیت، رفتن به طرف دکۀ روزنامه و خریدن روزنامۀ عصر، بیرون رفتن و برای گرفتن تاکسی دست تکان دادن.
پنج سال متوالی از جایی آمدهام و به جایی رفتهام، صبحها از پلهها بالا و پایین رفتهام و بعدازظهرها از پلهها پایین و بالا رفتهام، برای گرفتن تاکسی دستی تکان دادهام، در جیبم دنبال پولی گشتهام که به راننده بدهم، از دکهها روزنامۀ عصر خریده و در گوشهای از ذهنم از این کردار سنجیده و طبیعی خود لذت بردهام.
از زمانی که ماری[1] ترکم کرده تا با آن سوفنر[2] کاتولیک ازدواج کند، عملکردهایم بدون اینکه آرامششان را از دست بدهند، خودکار شدهاند. برای فاصلۀ راهآهن تا هتل و هتل به راهآهن یک معیار سنجش وجود دارد: تاکسیمتر. دو مارک، سه مارک، چهار مارک و نیم فاصله تا ایستگاه راهآهن.
از زمانی که ماری رفته، من هم گهگاهی به حواس پرتی دچار میشوم، هتل و ایستگاه راهآهن را با هم قاطی میکنم، مضطرب جلوی دربان دنبال بلیت میگردم یا از کارمند باجه کنترل سراغ شمارۀ اتاق هتلم را میگیرم، چیزی که شاید اسمش سرنوشت باشد وامیداردم شغل و موقعیتم را به یاد داشته باشم. من یک دلقکم، عنوان رسمی شغلم بازیگر کمدی است، از مالیات کلیسا معافم، بیست و هفت سالهام و یکی از برنامههایم به نام: «سفر و رسیدن به مقصد» یک پانتومیم طولانی است که در آن تماشاگران تا آخرین لحظه مبدأ را با مقصد اشتباه میگیرند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.