روایت جذاب امنیتی بر اساس زندگی ادمین کانال داعش در ایران
زنی بیست و چند ساله که مادر دو بچه قد و نیمقد است که به همراه فرزندانش راهي افغانستان شده، مدتي آنجا زندگي کرده و بعد دست بچه هايش را گرفته و از سرزمين داعش فرار کرده و مجددا به ایران بازگشته است. زني ريزنقش با قد کوتاه زنی که میتواند در یکی از استانهای شرقی، غربی یا جنوب شرقی کشور سکونت داشته باشد.
خانم ادمین عنصر پیوستی گروهک داعش! زنی که از صحنههای دلخراش کشتار داعش، لذت میبرد و فکر میکند دیدن اجرای حکم دین، خوب است.
زنی که وقتی دستگیر میشود، اعترافات جالبی درباره امیران داعش مطرح میکند.
این کتاب را بخوانید و ببینید داعشی ها به چه چیزهایی فکر می کنند و چه چیزهایی برایشان ارزش دارد.
زندگی وحشتناک داعشی ها را کمی درک کنید.
گزیده متن
همیشه از بازی مار و پله متنفر بودم؛ از نیش خوردن و سقوط و برگشتن به نقطه اول بدم میآید. از عصر روز اول دردسرهای من شروع می شود. همیشه جرقه دعوا را عالیه می زند. سودابه از مسجد می آید و با کنایه حرف می زند، فکر میکند من چیزی به بازجو گفتم که 40 روز بازداشت بوده.
رگبار حرفهای سودابه اعصابم را خرد می کند. به ده نفر قول دادهم که صبور باشم؛ از قاضی و بازجو تا سیمین و مادرم و… ولی مگر حرف های بی ربط سودابه می گذارد آدم زبانش را در دهانش نگه دارد! همه توی هال نشسته ایم. ادریس سرش را روی پایم گذاشته و خوابیده، خدیجه هم لم داده و تیزی آرنجش توی پایم فرو می رود.
تهیه و خرید انواع کتاب، اسباب بازی و محصولات فرهنگی با تخفیف دائمی و ویژه از دین کالا
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.