رمان «دیلماج» نوشته حمیدرضا شاهآبادی است، او در این کتاب سعی کرده است شخصیت و حوادثی بیافریند که همه نام و رنگی از تاریخ و واقعیت دارند اما هیچ یک واقعی نیستند.
برشی از کتاب:
میرزا یوسفخان مستوفی مشهور به دیلماج در تاریخ چهرهی ناشناخته و رازآلودی است. عدهای تحسین و تمجیدش کردهاند: از آن دسته دلباختگان وطن بود که در راه حصول آزادی و پیشرفت مدنیت ایران سر از پا نمیشناخت و عدهای خوار و خفیفش داشتهاند: «خیانتی نبود که نکرد و رذالتی نبود که بروز نداد.»
اما این چهرهی پیچیده، در زندگینامهی خود نوشتهاش بسیار بسیط و ساده است: «لکهای بودم در آیینهی وجود. بهجا خواهم ماند یا نه، خود نمیدانم. اگر بمانم از این پس هر که به قصد دیدار خود در این آیینه نظر کند، یوسف دیلماج را خواهد دید.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.