مجموعه کتاب «مژده گل» در رابطه با داستان هایی از چهارده معصوم (علیهم السلام) است که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است. نویسندگی این کتاب را محمود پور وهاب و مجید ملا محمدی بر عهده داشته است. این کتاب در رابطه با زندگی امام باقر (علیه السلام) است.
برشی از کتاب:
مرد خراسانی از راهی خیلی دور به مدینه آمده بود. حالا هم داشت دنبال ابو اسحاقِ عرب، به یکی از محله ها می رفت. او افسار شترش را به ابو اسحاق داد و با هیجان زیاد پرسید: «حتما خانه اش را میشناسی… اشتباه نمیکنی؟ » ابواسحاق گفت: «من شیعه ی او هستم و بعضی روزها به دیدنش می روم. مگر می شود اشتباه کنم؟ » مرد خراسانی دستهایش را به سمت آسمان گرفت و با گریه گفت: «آه… خدایا شکر! بالأخره بعد از ماهها مسافرت، به مدینه آمدم؛ به جایی که خانه ی دوستِ عزیزم در آ نجاست. » او دنبال شترش به راه افتاد؛ اما پاهایش را به سختی بر زمین می گذاشت و با هر چند قدمی که برمی داشت، آهِ آرامی می کشید. ابو اسحاق گفت: «تو سوار شترت بشوی، بهتر است. من پیاده راه می روم و افسار آن را میکشم، تا به آن خانه برسیم. » مرد خراسانی گفت: «نه، نه… پایم بشکند اگر بخواهم در شهر پیامبر خداصلی (الله علیه و آله) سواره به خانه ی دوستم برسم! می خواهم با همان خستگی و گردوغبار سفر، بهدیدنِ امامم بروم. »ابو اسحاق از حرف او تعجب کرد و به خودش گفت: «این عجمی دیگر چه جور آدمی است؟ خُب ما هم شیعه هستیم؛ اما برای دیدن امام باقر(علیه السلام) خودمان را به بلا ودردسر نمی اندازیم! »…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.