مجموعه کتاب «مژده گل» در رابطه با داستان هایی از چهارده معصوم (علیهم السلام) است که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است. نویسندگی این کتاب را محمود پور وهاب و مجید ملا محمدی بر عهده داشته است. این کتاب در رابطه با زندگی امام حسن عسگری (علیه السلام) است.
برشی از کتاب:
دوستان و فامیلهای نزدیک امام هادی (علیه السلام) در خانه اش جمع شده بودند و در اتاق بزرگی کنار هم نشسته بودند. امام پشت به بالش بزرگی داده بود و با آ نها در حال صحبت بود. خدمت کارِ امام برای مهمان ها میوه و نوشیدنی آورد. تَق، تَق، تَق… یکی بر درِ خانه کوبید. خدمتکار رفت و در را باز کرد. بعد زود به اتاق برگشت و گفت: «سرورم! مردی آمده که با شما کار دارد. »
امام (علیه السلام) اجازه داد وارد شود. مردی که ریشهای بلند و قهوه ای داشت، وارد شد و سلام کرد. او یکی از دانشمندان بود.
امام (علیه السلام) با دیدنِ او، زود از جا بلند شد و با لبخند و مهربانی جلو رفت. جواب سلامش را داد. بعد او را بوسید، دستش را گرفت و با احترام زیاد او را کنار خود نشاند. سپس بالشش را کمی جا به جا کرد تا مردِ ریش قهوه ای به آن تکیه دهد. همه از این کارِ امام (علیه السلام) تعجب کرده بودند و با یکدیگر پچ پچ میکردند. این مرد کیست که این قدر امام به او احترام میگذارد؟ ببین چه طور به او میوه تعارف میکند! این درست نیست که یک بیگانه را نسبت به قوم خودش، بیشتر تحویل بگیرد و از ما بیشتر احترام بگذارد! هر که باشد، از ما که دوست و فامیل او هستیم که بهتر نیست!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.