

کتاب فرستاده خدا؛ داستان پیامبران (11)
برای قیمت تماس بگیرید
مولف | ابراهیم حسن بیگی |
ناشر | جمکران |
تعداد صفحه | 16 |
قطع | وزیری |
رده سنی | کودکان |
کودکان از شنیدن داستانها لذت میبرند. به خصوص درباره الگوهای شخصیتی و رفتاری چون پیامبران الهی گفتگو میشود. این داستانها به خصوص برای کودکانی که در خانوادههای مذهبی و معتقد رشد میکنند، بسیار مفید است. و آگاهی افراد از زندگی این بزرگان از همان دوران کودکی اهمیت دارد تا با سرشت رفتاری آنها مخلوط شود و زندگی و آینده آنان از رفتار پیامبران اثر بپذیرد. علاوه بر این داستان پیامبران الهی به واسطه اتفاقات مهم و خاص خودشان برای کودکان جذابیت بسیاری دارد.
در مجموعه داستان پیامبران با داستان زندگی و قصههای 12 نفر از پیامبران بزرگ برای کودکان به صورت داستان آشنا میشویم. در این کتاب داستان حضرت عیسی(ع) را میخوانیم.
مجموعه داستان پیامبران داستان زندگی و قصه های 12 تن از پیامبران بزرگ است که به صورت داستانی برای کودکان نوشته شده است. در این کتاب ها الگوهای شخصیتی و رفتاری پیامبران به خوبی بیان شده است و برای تربیت فرزندان به خصوص فرزندانی که در خانواده های مذهبی رشد می کنند، بسیار مناسب است. آگاهی از اخلاق این پیامبران و همچنین سیر زندگیشان در دوران کودکی اهمیت بالایی دارد. در این کتاب داستان حضرت عیسی (ع) آورده شده است.
نوشته حاضر، از مجموعه کتابهای آشنایی با داستان پیامبران الهی میباشد و با زبان کودکانه، برای گروه سنی ب و ج تدوینشده است. در این اثر به زندگی یکی از پیامبران اولوالعزم یعنی حضرت عیسی (ع) میپردازد و مطالب آن به همراه تصاویر رنگی و با ادبیات کودکانه و بیانی زیبا و روان ایرادشده است. نویسنده، بخشی از زندگی پرفرازونشیب حضرت عیسی (ع) را از زمان تولد و حوادث زمان به دنیا آمدن و نیز رسالت آن حضرت بهعنوان فرستاده خدا را روایت میکند.
برشی از کتاب:
یک روز زکریا(ع) در اتاق مریم، ظرفی پر از میوه دید؛ میوههایی تازه و خوشرنگ که در بازار هم وجود نداشت. پرسید: «این میوهها را چه کسی برای تو آورده است؟»
مریم گفت: «این میوهها را فرشتهای از سوی خدا آورده است.»
چند سال گذشت و مریم بزرگ و بزرگتر شد.
در بین مردم و حتی روحانیان، کسی به اندازۀ مریم پاک و درستکار نبود. شبها تا دیروقت نماز میخواند و خدا را عبادت میکرد.
یک شب فرشتهای کنارش آمد. او همان فرشتۀ همیشگی نبود که برایش غذا و میوه میآورد. فرشته گفت: «سلام بر کسی که خداوند او را دوست دارد!»
مریم جواب سلامش را داد. فرشته گفت: «خداوند میخواهد به تو فرزندی عطا کند که روزی پیامبر میشود.»
مریم با تعجب گفت: «ولی من که هنوز همسری ندارم! چگونه میتوانم صاحب فرزندی شوم؟»
فرشته گفت: «برای خدایی که این جهان را آفریده و مردگان را زنده میکند، دادنِ فرزند به تو کاری ندارد.»
وزن | 80 گرم |
---|