کتاب آسید علی آقا
به نظر شما استاد درس، عارفان بزرگی همچون آیت الله بهجت، علامه طباطبایی، سید هاشم موسوی حداد و… چه کسی است؟ استاد این عارفان بزرگ کسی نیست جز “آسید علی آقا”، یعنی مرحوم آیت الله سید علی قاضی طباطبایی. کتاب “آسید علی آقا” به قلم سید هادی طباطبایی به تازگی توسط انتشارات جمکران به چاپ رسیده است و در آن به زندگی و زمانه کسی می پردازد که امام خمینی (ره) او را کوهی از عظمت و مقام توحید می داند.
معرفی کتاب آسید علی آقا:
مرحوم آیت الله سید علی قاضی طباطبایی کیست؟
آیت الله علامه سید علی آقا قاضی طباطبایی تبریزی، فقیه، حکیم و عارف کم نظیر و بزرگ شیعه و اسلام در سال 1248 (ش) در تبریز به دنیا آمد و در 77 سال عمر گرانبهای خود شاگران بزرگی همچون محمد تقی بهجت، علامه سید محمد حسین طباطبایی و.. را به دین مبین اسلام هدیه دادند.
مقام معظم رهبری در مورد این شخصیت بزگوار فرموده اند: «مرحوم آسید علی آقای قاضی یکی از حسنات دهر است، یعنی واقعا شخصیت برجسته علمی و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بی نظیر، حقا که در بین بزرگان کم نظیر است.
خب ایشان عمر طولانی هم الحمدالله داشتند و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردان زیادی تربیت کردند، از لحاظ معانی سلوک و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است که واقعا از شخصیت های برجسته محسوب می شود.»
حال متوجه می شویم که دلیل چاپ کتابی در پیرامون زندگی و زمانه این شخصیت بزرگوار چیست؟
در کتاب “آسید علی آقا” که از جدید ترین آثار انتشارات جمکران می باشد. تلاش شده است تا از دید خود سید علی قاضی(دید اول شخص) به زندگانی این عارف بزرگ و در ادامه سلوک ایشان پرداخته شود.
این کتاب ارزشمند را به تمامی علاقه مندان به حوزه زندگی نامه علما و عارفان و همچنین عموم مردم، برای شناخت این شخصیت بزرگوار پیشنهاد می کنیم.
گزیده ای از کتاب:
سید علی آقا پدر بود. مثل هر پدری فرزندش را دوست داشت. سید محمد باقر هم یک جور دیگری استعداد داشت. نابغه خانواده ی سید علی آقا بود. اما اجل مهلتش نداد.
در همان 14 سالگی بر اثر برق گرفتگی از دنیا رفته بود و همه این وسط از آرامش سید علی آقا متعجب بودند. قبلا دیده بودند دخترش که ازدواج کرده بود و به اجبار کار همسرش به ایران رفته بود؛ سید علی آقا چقدر گریه کرد.
اما این آرامش را درک نمی کردند. نورچین خانم مادر محمد باقر بی تاب بود اشک هایش تمام نمی شد تا بالاخره سید علی آقا حرف آخر را زد.
کنار همسرش نشست و گفت: تو چرا اینقدر زیاد برای بچه گریه میکنی؟ زن اشک ریزان گفت: جوان بود باهوش بود و بدجور مرد. آسید علی آقا پاسخ داد: فرزندت الان اینجا پیش من نشسته است و به کنار دست خودش اشاره کرد.
زن با همان چشم های قرمز و پر از اشک و با همان صورت خیس، با همان قلب هزار تکه شده از داغ اولاد به صورت همسرش نگاه کرد. در نگاه سید چیزی بود که قرار به دل داغدار مادر برگرداند….
صفحه 40 کتاب آسید علی آقا
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.