دزدان گنج (دلستان و گلستان)
مجموعه 5 جلدی قصه های شیرین دلستان و گلستان نوشتۀ محمد حمزه زاده منتشر گردید که برای محدوده سنی 9 تا 90 سال مناسب و پرانرژی است .
دلستان کجاست ؟
دلستان روستایی است در پای «بلند کوه » که خاک خوبی دارد.
بیشتر مردم در گلستان یا کوزه گرند یا کوزه فروش .
بعضی از کوزه های دلستان ، سال هاست که در دورترین نقاط جهان دست به دست می شود و هنور هم مشتری دارد .
پشت بلند کوه هم ، روستایی است به نام گلستان که مردمش با آب چشمه های جوشان بلند کوه که به سمت روستایشان جاریست ، گل پرورش می دهند و از این راه روزگار را میگذرانند.
مجموعه 5 جلدی قصه های شیرین دلستان و گلستان دنیایی سراسر ماجرا و حادثه و روایت های شگفت انگیز از زندگی مردم این دو روستا دارد :
یکی در دامنۀ شمالی کوه و دیگری در دامنۀ جنوبی .
دلستان و گلستان مردمانی باصفا و کوشا دارند ؛ با آرزوها ،رسم ها ، خوبی ها و بدی هایی شبیه به همه مردم جهان .
قصه ها و غصه های این مردم ، خواندنی و ماندنی است .
در کتاب پنجم این مجموعه « دزدان گنج (دلستان و گلستان)» این قصه ها را می خوانیم :
- سقا
- خواب های شیرین مش غلام
- دزدان گنج
- بوی دست های پدر
در بخشی هایی از این کتاب می خوانیم :
سقا :
اذان مغرب را گفتند ، که کاروان عمو طالب با دوازده گاری و پنج اسب سوار و دو نگهبان مسلح
دوازده کارگر پیاده به دروازۀ دلستان رسید . نگهبانان دو گلوله شلیک کردند…
خواب های شیرین مش غلام :
راستش آقا معلم ! از خدا که پنهان نیست ، از شما چه پنهان ، مدت هاست شب خوابم نمی برد . فکرهای عجیب و غریبی می کنم
و خواب های آشفته ای می بینم.
دزدان گنج :
جهانگیر در چشمی دوربینش ناگهان در میان سفیدی برف ها ، دو لکۀ سیاه را دید که با عجله خود را در میان برف ها به سمت جنگل می کشند . دورتر ، یک گلۀ گرگ ، آرام ،آرام در تعقیب آن دو بودند ….
بوی دست های پدر :
قاسم چشم هایش را تنگ کرد و محیط مدرسه را از نظر گذارند . چند ساعت پیش در این فضا می دوید و بازی می کرد .
به یاد آورد ، دیشب وقت غروب ، دلش گرفته بود .
به گوشه ای رفت و از دلتنگی برای خواهر کوچکترش گریه کرد.
فکرش را هم نمیکرد بابا بیاید و همه چیز بهم بریزد ….
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.