اسم تو مصطفاست
در کتاب اسم تو مصطفاست زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده به روایت همسرشان خانم
سمیه ابراهیم پور و خانم راضیه تجار به رشته تحریر در آورده اند .
خلاصه کتاب پیش رو :
خانم تجار با قلمی شیوا و زیبا داستان زندگی شهید صدرزاده را از زبان همسر گرامیشان نوشته است .
از زمانی که مصطفی و سمیه که یکی زاده شمال و دیگری زاده جنوب بود با هم در تهران آشنا شدند و
پیمان عشق بستند تا زمانی که روح مصطفی آنقدر بزرگ شد تا دیگر در پوست خود نگنجید و به معراج رفت .
قسمتی از کتاب :
اینجا بر لبه سنگ سرد نشسته ام و زیر چادر ، تیک تیک می لرزم .
آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده ، یک ذره هم گرما به تن من نمی بخشد . انگار با موذی گری می
خواهد دو خط ابروی تورا به هم نزدیک تر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند .
میدانی که همیشه در اخمت پای دلم لرزیده .تا اینجا پای پیاده آمدم . از خانه مان تا بهشت رضوان شهریار
ده دقیقه راه است ، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم : آقا مصطفی ! نه یکبار که
سه بار .
دیدم که از میان باد آمدی ، با چشمهایی سرخ و موهایی آشفته با همان پیراهنی که جای جایش لکه های
خون بود و شلوار سبز لجنی شش جیبه
آمدی و گفتی :جانم سمیه !
شما میتوانید این کتاب را با تخفیف ویژه از سایت دین کالا تهیه نمایید .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.