خطری برای جمال (دلستان و گلستان)
خطری برای جمال (دلستان و گلستان) قیمت اصلی 50,000 تومان بود.قیمت فعلی 42,500 تومان است.
بازگشت به محصولات
دزدان گنج (دلستان و گلستان)
دزدان گنج (دلستان و گلستان) قیمت اصلی 50,000 تومان بود.قیمت فعلی 42,500 تومان است.

راز درخت شاه توت (دلستان و گلستان)

قیمت اصلی 50,000 تومان بود.قیمت فعلی 42,500 تومان است.

راز درخت شاه توت (دلستان و گلستان ) ، جلد چهارم  مجموعه 5 جلدی از قصه های شیرین دلستان و گلستان است که دنیایی سراسر ماجرا و حادثه و روایت های شگفت انگیز از زندگی مردم این دو روستا دارد ؛ مردمانی با خوبی ها و بدی هایی شبیه به همه مردم جهان .

توضیحات

راز درخت شاه توت (دلستان و گلستان)

مجموعه 5 جلدی قصه های شیرین دلستان و گلستان نوشتۀ محمد حمزه زاده در سال 1400 منتشر گردید که برای محدوده سنی 9 سال به بالا جذاب و پند آموز می باشد  .

این مجموعه دارای پندهایی قابل تأمل است که در قالب قصه هایی جالب و هیجان انگیز با تصویر سازی مرتبط برای کودکان و نوجوانان تهیه گردید.

حال …

دلستان کجاست ؟

دلستان روستایی است در پای «بلند کوه » که خاک خوبی دارد.

بیشتر مردم در گلستان یا کوزه گرند یا کوزه فروش .

بعضی از کوزه های دلستان ، سال هاست که در دورترین نقاط جهان دست به دست می شود و هنور هم مشتری دارد .

پشت بلند کوه هم ، روستایی است به نام گلستان که مردمش با آب چشمه های جوشان بلند کوه که به سمت روستایشان جاریست ، گل پرورش می دهند و از این راه روزگار را میگذرانند.

مجموعه 5 جلدی قصه های شیرین دلستان و گلستان دنیایی سراسر ماجرا و حادثه و روایت های شگفت انگیز از زندگی مردم این دو روستا دارد ؛

مردمانی باصفا و کوشا با آرزوها ،رسم ها ، خوبی ها و بدی هایی شبیه به همه مردم جهان .

قصه ها و غصه های این مردم ، خواندنی و ماندنی است .

در جلد چهارم این مجموعه « راز درخت شاه توت (دلستان و گلستان) » قصه هایی از این قبیل می خوانیم :

  1. آرزوهای مرجان
  2. راز درخت شاه توت
  3. گلاب هاشم
  4. حسن فری 
  5. استاد موسوی 

دز بخش هایی از این کتاب می خوانیم :

آرزوهای مرجان :

جمال با یک سینی پر از کاسه های آش ،کوچه به کوچه می گشت و به همسایه ها آش نذری می داد .

جلوی در خانه آرش که رسید ، صدای داد و قال او را با همسرش مرجان شنید . در این شش ماه که ازدواج کرده بودند ، سابقه نداشت صدایشان تا این حد بلند شود ، چه خبر بود ؟

راز درخت شاه توت :

عمه لیلا به دو برادر گفت : قبل از اینکه این درخت را ببرند ، باید داستانی را برایتان تعریف کنم .

25 سال پیش من و پدرتان به این آبادی امدیم و کسی را نداشتیم …

گلاب هاشم :

شب ، سه خواهر در ایوان خانه در کنار هم دراز کشیدند و آسمان را نگاه میکردند. 

چند خانه آن طرف تر ، صدای مهمانی حاج فرمان می آمد . باد بوی برنج را به مشام گلچهره رساند و او با خود گفت : روغ برنج را کم است  …

حسن فری :

روز ها و شب ها پشت هم می آمدند و حسن دارو را همان طور که عطار باشی گفت به سرش می مالید.

روزی از روزها وقتی جلوی آیینه رفت ، درست وسط سرش چند جوانۀ نازک مو دید .

استاد موسوی :

کمال به مرد غریبه گفت : اینجا امنیت ندارد . چند وقت است که سر و کله دزد های عتیقه  . قبل از تاریکی هوا از اینجا بروید ..

مرد گفت : نمی توانم بروم ، باید بمانم ….